۱۵ فروردین ۱۳۸۸

از دست دادن دوستانی عزیز

در اولین روز بازگشت به مالزی آسمان هم با ناله های خود با ما هم نوا شد و در غم از دست دادن دو دوست و دو یار با ما گریست

در بدو ورود با شوق و اشتیاق به سراغ کامپیوتر رفتم و به سراغ ایمیل ها یم رفتم تا به جای پانزده روز دوری از اینترنت پرسرعت دلی از عزا در آورم که به ناگاه نگاهم به صفحه مونیتور خشک شد

بله فرامرز احمدی از میان ما رفته بود و قبل از بازگشت من خبر آن را دوستان ارسال کرده بودند. جانباز سرفرازی که به انتظار بازگشت او در فروردین ماه بودم. رفته بود تا با دست پر و با اطلاعات مورد نیاز تز پایانی دکتری باز گردد. و اکنون با کمال تاسف در دل خاک خفته است. برایش آرزوی آمرزش و مغفرت و برای خانواده اش طلب صبر و رحمت دارم

و اما دومین مورد این بود که بعداز ساعتها که کمی به آرامش رسیدم به سراغ سایت های خبری رفتم و کمی جستجو کردم تا به سایت مدیکس رسیدم. لیکن این بار برخلاف همیشه خبر فوت رامین مهدیقلیخان مرا شوکه کرد. آخرین باری که اورا ملاقات کردم در سال 82 و در محل سالن اجتماعات بیمارستان امام خمینی بود. او که مسئول آن مجموعه بود به شدت فعالیت می کرد تا همه چیز در برگزاری همایش مدیریت اطلاعات کشور به خوبی برگزار شود. شاد و سرزنده بود و فعال و پر تکاپو. روحش شاد

و در سومین روز خبر فقدان آقای روحنواز که روحی بلند داشت و مداوم به فکر پیگیری و انجام امور مالی دانشجویان بورسیه بود روح مرا درهم شکست. گمان نمی کنم لبخند او از یاد هیچیک از دانشجویان بورسیه برود. یادش گرامی و روحش شاد

با این اوصاف دیگر دل و دماغی برایم نمانده تا از سفر بگویم و از تجربه بنویسم. دیگر فکری نمانده که به جوهر قلم جاری شود. پس تنها به احترام دوستان از دست رفته سکوت می کنم
....