۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۸

باز هم روز معلم

یکسال دیگر هم گذشت و بازهم روز معلم از راه رسید. بزرگان سخن در مقام معلمان بسیار گفته اند و دیگر قلم از پای افتاده مرا رمقی برای افزودن به سخنان آنان نیست. پس ساده و بی آلایش فقط می توانم به همه این عزیزان تبریک بگویم. معلمان گرامی روزتان مبارک

۷ اردیبهشت ۱۳۸۸

همکلاسی ها

چند روزی است که به واسطه گرفتاری های متعدد و از جمله کار فشرده روی مراحل پایانی تز فرصت نوشتن را از دست داده ام.
در یک هفته اخیر به شدت به زندگی تحصیلی (تحصیل در دانشگاه) و شغلی خود فکر می کردم. به زمانی که در دانشگاه کرمان و در مقطع کاردانی تحصیل می کردم. زمانی که مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را در علوم پزشکی ایران تمام کردم و به زمانی که در آزمون دکتری شرکت نمودم. همه مثل پرده سینما از جلوی چشمم عبور می کرد. جالب این بود که با وجود اینکه حدود 20 سال از زمان فراغت از تحصیل درمقطع کاردانی می گذرد حداقل اسامی همه هم کلاس هایم را به یاد داشتم مهران محمودی (از اصفهان) ؛ حسین درزیان عزیزی (از آمل)؛ سید جعفر (سعید) طباطباییان (از تهران)؛ فرهود بنی عباس (از اصفهان)؛ راشد پیرانی (از آبدانان) و حسین فولادی نسب (از کرمان)؛ ولی از مقطع فوق لیسانس بیش از چند نفری را به یاد نداشتم.
به هر حال امید وارم روزی دوباره با همکلاس های قبلی که امروز احتمالا همه خانواده تشکیل داده اند یک بار دیگر ملاقاتی داشته باشیم و دور هم جمع شویم و از خاطرات تحصیل با هم گپی بزنیم فارغ از همه گرفتاریها و روزمرگی ها.
انشااله

۲۲ فروردین ۱۳۸۸

مدیکال انفورماتیک

دانشجویان گرامی و دوستداران رشته مدیکال انفورماتیک می توانند برای کسب اطلاعات بیشتردر خصوص این رشته به آدرس ذیل مراجعه نمایند.
http://irmedicalinformatics.blogfa.com

۱۵ فروردین ۱۳۸۸

از دست دادن دوستانی عزیز

در اولین روز بازگشت به مالزی آسمان هم با ناله های خود با ما هم نوا شد و در غم از دست دادن دو دوست و دو یار با ما گریست

در بدو ورود با شوق و اشتیاق به سراغ کامپیوتر رفتم و به سراغ ایمیل ها یم رفتم تا به جای پانزده روز دوری از اینترنت پرسرعت دلی از عزا در آورم که به ناگاه نگاهم به صفحه مونیتور خشک شد

بله فرامرز احمدی از میان ما رفته بود و قبل از بازگشت من خبر آن را دوستان ارسال کرده بودند. جانباز سرفرازی که به انتظار بازگشت او در فروردین ماه بودم. رفته بود تا با دست پر و با اطلاعات مورد نیاز تز پایانی دکتری باز گردد. و اکنون با کمال تاسف در دل خاک خفته است. برایش آرزوی آمرزش و مغفرت و برای خانواده اش طلب صبر و رحمت دارم

و اما دومین مورد این بود که بعداز ساعتها که کمی به آرامش رسیدم به سراغ سایت های خبری رفتم و کمی جستجو کردم تا به سایت مدیکس رسیدم. لیکن این بار برخلاف همیشه خبر فوت رامین مهدیقلیخان مرا شوکه کرد. آخرین باری که اورا ملاقات کردم در سال 82 و در محل سالن اجتماعات بیمارستان امام خمینی بود. او که مسئول آن مجموعه بود به شدت فعالیت می کرد تا همه چیز در برگزاری همایش مدیریت اطلاعات کشور به خوبی برگزار شود. شاد و سرزنده بود و فعال و پر تکاپو. روحش شاد

و در سومین روز خبر فقدان آقای روحنواز که روحی بلند داشت و مداوم به فکر پیگیری و انجام امور مالی دانشجویان بورسیه بود روح مرا درهم شکست. گمان نمی کنم لبخند او از یاد هیچیک از دانشجویان بورسیه برود. یادش گرامی و روحش شاد

با این اوصاف دیگر دل و دماغی برایم نمانده تا از سفر بگویم و از تجربه بنویسم. دیگر فکری نمانده که به جوهر قلم جاری شود. پس تنها به احترام دوستان از دست رفته سکوت می کنم
....