۲۰ مرداد ۱۳۸۹

گذر عمر

این قافله عمر عجب می گذرد،
انگار همین دیروز بود که عزم سفر به مالزی داشتم چهارسال و یکماه گذشت.
در طول این مدت شاهد رفتن بسیاری از دوستان بودم ابتدا آقای کریمی را مشایعت کردم و بعد از آن یک به یک دوستانی از مجموعه مسکونی ما رفتند برخی به سایر مجتمع ها مثل آقای مجاهد و برخی به مقصد ایران، مالزی را ترک کردند از جمله آقای یعقوبی، آقای سالاری؛ آقای پارسا و چندی دیگر.
و این بار قرعه به نام من افتاد تا به همراه خانواده بار سفر بندیم و از منزل مسکونی خود به مجموعه ای دیگر کوچ کنیم تا شاید پایانی خوش بر دوران تحصیل رقم خورد و بار سفر به ایران را بر دوش کشیم. از امشب چراغ خانه ما خاموش خواهد بود و یاران تیارا را تنها گذاردیم و به مجموعه دانشگاه نقل مکان کردیم. امید که همه دوستان و همسایگان عزیز ما را به بزرگواری خود ببخشایند و اگر قصوری بوده برما حلال نمایند. یاعلی